با برگهایی خزان شده مینویسم!!
زندگی کن! نویسنده:محمدکدخدایی(عرفان) Live life! Author: Mohammad Kadkhodaieنان سوخاری و کره بادوم زمینی خوردن ساعت 12 و نیم شب، چه توجیهی داره؟
بجز اینکه احتمالاً خیلی عصبی شدم امشب!
میگم این ساختار و طرز کار با کارتخوانها اشتباهه! هر فروشندهای هم یه سیستمیبپا کرده و همه اش هم نادرسته!
Page 16 Name of the rules in the third image:امشب یه پیتزا خوردیم ولی کوفتمون شد! از سه بار، دو بار همینه!
داستان اینه که یه رستوران شماره 1 هست که خوبه و قارچ سوخاری داره، و یه شماره 2 که عالیه ولی قارچ نداره.
هر وقت که به رستوران 1 زنگ میزنیم یه داستانی دارن. یا با تأخیر میارن یا بعد یه ساعت طرف میگه اینترنتمون قطع بود یا میبینم انگار کیفیتش مثل همیشه نیست، این دفعه هم که با تأخیر و سرد آورده بود.
بازم خیلی اشکالی نداشت از نظر من. من شروع کردم به سس زدن. ولی گیر داد به فرمِ یک ابرو-بالا رفت سمت گوشیش که تو شارژ بود، اول زنگ زد انتقاد کرد بهشون. بعد با مشتی گره کرده و نگاهی مصمم حاویِ "خوب کاری کردم!"، برگشت یه تیکه پیتزا خورد دوباره انداخت تو ظرف گفت "نمیشه میرم داغش کنم" بلند شد رفت داغ کرد.
الآن که به چالش اخیر دقت میکنم، میبینم من هرگز خودم رو اینطوری تعریف نمیکنم! خیلی طول کشید اون 4 جمله رو بنویسم نه فقط به این خاطر که سخت بود خودم رو در چهار جمله معرفی کنم؛ بلکه بیشتر به این دلیل که هر چی مینوشتم، بعدش میگفتم «نه، نه... پاکش کن!»
دروغ هرچه بزرگ تر باشه ...!!بعضی وقتا صفر و یکی بودن به درد میخوره.
دروغ هرچه بزرگ تر باشه ...!!تعداد صفحات : 1